سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر

شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مثنوی

آفتاب است و زمین آتش سوزنده شـده           کوفه مرده است ولی فتنه در آن زنده شده

دیگــر از حـد گـذرانـدند ستـم‌کاری را         رذلی و پستی ونامردی و بی‌عاری را


بـانـوان حــرم وحــی اسـیـرنـد اسـیـر         کـفـر کـیـشـانِ ستم‌ پیشـه امیـرند امیـر

کوفـیـان اشـک‌فـشـانـند ولـی نـنگ‌زده         دست بـر دامن نامردی و نیـرنگ زده

پیـشبـاز آمده، پـاداش بـه حـیـدر دادنـد         نـان و خرما بـه عزیـزان پیـمبـر دادند

آل خـورشیـد اسـیـر سپـه شـب بـودنـد         شـهـدا منـتـظـر خـطـبـۀ زینـب بـودنـد

کوفه با وسعت خود صحنۀ محشرشده بود           محمل دخت عـلی منبر حیـدر شده بود

شهر، با اُسکتوی زینب کبری، خاموش         سر شـاه شهـدا نیـز بشد بر نـی گـوش

اشک شوق است که جاری شده ازچشم حسین           پای تا سرشده زینب شرر خشم حسین

قلب بیـدادگـران یکسـره در تیـررسش         خون جوشان خدا موج زند در نـفسش

اهل کوفه! که به نامردی ضربالمثـلید         دم ز تـوحـیـد زده، بنـدۀ لات و هُـبلیـد

بس‌که درعهد شکستن همگان مشهورید           پیـش نا مـردتـرینـان جهـان منـفـوریــد

بـا لـب تـشنـه امــام شهــدا را کُـشتـیـد         پسـر خـون خـدا خـون خـدا را کُـشتـید

سر بریدید ز مهمان به چه جرمی آخر؟           سم اسب وتن عریان به چه جرمی آخر؟

نیم روزی چـه بـه اولاد پیمبـر کـردید         هـیجـده لالـۀ او را همـه پـرپـر کردیـد

زخم‌هـا بـر جگـر عتـرت اطهار زدید         کعـب نـی بـر بدن طفـل عـزادار زدید

به ستمکاری و بی‌رحـمی، فـردید شما         که به شیرخوارۀ ما رحـم نکردید شما

پـاســخ آب کـه آب دم شـمشـیـر نـبـود            حق طفلی که ننـوشیـده لبـن، تیـر نبود

بـار دیگـر حـرم فاطمـه را سـوزانـدید         تـن اطفـال مصیبـت‌ زده را لـرزانـدید

گرگ‌ها بر جگر آل عـلی چـنگ زدید           کافران! چنگ زدید، ازچه دگر سنگ زدید؟

خواست درحنجرۀ کوفه شود حبس نفس           نــاگـهـان سـیّـد سجّـاد نـدا داد کـه بس

گـفت ای بر همه استـاد و ندیـده اسـتاد         صبـر کـن شـام بـلا داد سخـن باید داد

صبرکن عمّه که ما نهضت دیگر داریم           کـاخ بیـداد و ستـم را ز میان بـرداریم

لب فرو بست ولی بود شرارش به نهاد         چشم بگشود ونگاهش به سر نی افـتاد

جگرش پاره، دلش خون، ولی آرام‌آرام         به مه یک شبه‌اش بر سر نی داد سلام

ای هلالـم سـر نـی نـورفشان گردیـدی         چـقـدر دیر عیـان، زود نهـان گردیدی

از چه ای مشعل انوار خـدا! آیتِ نـور         می‌درخشی و نقاب تو شده خاک تنور؟

اشک در چشم گهربار تو پیداست حسین!         هفده زخم به رخسار تو پیداست حسین!

صوت قرآن تـو شد عقده‌گشای دل من           وحی تازه است که نازل شده بر محمل من

 کوفیانگرگ‌صفت بر بدنت چنگ زدند           به چه تقصیر به پیشانی توسنگ زدند؟

تا بگیرم به بر و توشه ز رویت گـیرم           بوسه از صورت و رگ‌های گلویت گیرم

کاش چون قامت من نیزۀ تو خم می‌شد         کاش این فاصله بین من و تو کم می‌شد

کاش شرح شب بگذشته به من می‌گفتی         کـاش بـا فاطمـۀ خویش سخن می‌گفتی

دل به دنبال سـر و دیـده سوی قـتلگهم         نگـهم کن! نگهـم کن! نگهـم کن! نگهم

نگهم سخت گره خورده به روی توحسین          ساربانم شده رگ‌های گلوی تو حسین!

عازمـم تـا کـه بـه دروازۀ شـامم ببری         دوست داری به سوی مجلس عامم ببری

پیش حکم توکجا جای درنگ است حسین؟           تنم آمادۀ کعب نی وسنگ است حسین!

بـار بستـم کـه سـوی شـام بلایم بـبـرند         با سرت پای همان تشت طلایـم ببـرند

مـن که پیـغـامـبر خـون شـهـیدان تـوأم         قصّه کوتاه؛ فقط گوش به فـرمان توأم

نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت روایی حذف شد لازم به ذکر است موضوع قرآن خواندن سر سیدالشهدا در کوفه در روز اول و در مقابل اهل بیت نبوده است بلکه در روز بعد از ورود اهل بیت به کوفه بوده است



صبـرکن عمه، که با صبر، ظفرمی‌آید         صـوت قــرآن دل‌انگیــز پـدر مـی‌آیـد



با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد،جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. ضمنا موضوع تنور خولی هم مستند نیست بلکه بر طبق روایات معتبر سر مطهر در زیر تشت قرار داده شد نه تنور منزل.



به ستمکاری و بی‌رحـمی، فـردید شما         که به شـش‌ماهۀ ما رحـم نکردید شمـا